پول و مبادلات مالی – قسمت اول : بشر تبادل را می آموزد و اصول اولیه عرضه و تقاضا در جوامع اولیه نهادینه می شود

in #economy8 years ago

 اجداد ما در زمان های خیلی دور غارنشین بودند. یک جامعه ی کاملاً بدوی. مثل گله ی گرگ ها . همه با هم شکار می کردند. همه با هم می خوردند و همه با هم گرسنگی می کشیدند. با سنگ و چوب ابزار شکار می ساختند و دسته جمعی یا تک تک شکار می کردند (دوران پارینه سنگی) از جزییات عبور می کنیم و به دوران کشاورزی می رسیم. بشر پس از آموختن در های بسیار دشوار از معلم سخت طبیعت آموخت که می تواند با استفاده از بذر گیاهان بخشی از غذای خود را به روش کاشت محصول بدست آورد و البته برای کاشت محصول نیاز به آماده سازی زمین ، کاشت بذر ، مراقبت و در نهایت برداشت محصول داشت.

به صورت بسیار کلی و اجمالی  می توانیم تصور کنیم که از این مقطع به بعد تعدد عملکرد ها باعث ایجاد سطوح مختلف مهارت و در نهایت تعدد مشاغل گردید.  اگر یک انسان نسبتاً اولیه نیاز به گوشت داشت می بایست ابزار اولیه را بااستفاده از سنگ و چوب برای شکار می ساخت ، سپس شکار می کرد . اگر نیاز به میوه جات و سایر غذاها با منبع گیاهی می داشت میبایست ابزار بسازد زمین را آماده کند بذر بکارد و محصول برداشت کند.

زمان محدود، اجازه ی پرداختن به تمام این موارد و مشاغل را نمی داد و این شد که یکی از مهمترین اصول زندگی اجتماعی پا به عرصه نهاد – تقسیم کار.

  شما ابزار می سازید، من شکار می کنم و او کشاورزی. او به من  و کشاورز ابزار می دهد. من به او وکشاورز گوشت می دهم. کشاورز به من و شما گیاه و سبزجات می دهد. تبادل پایاپای ارزش ها. 

توافق ها و قرار داد ها شکل گرفت . در این جامعه به جای  دو ران گوزن،  از کشاورز 4 کیسه گندم می گیرم. شما  به ازای دریافت یکی از این کیسه ها از من به من ابزارمی دهید. من ابزار را به کشاورز می دهم و از او یک کیسه ی گندم دیگر می گیرم تا کیسه های گندمم چهار عدد شود.  تا اینجا با مفهومی آشنا شدیم به عنوان مبادله ی پایاپای یا تهاتری.

حال که تا اینجا رسیدیم بگذارید مفهوم دیگری را نیز با همین مثال توضیح دهم: تعداد گوزن ها کم بر اثر شکار تدریجا رو به کاهش گذاشت . پس من کمتر موفق به شکار می شدم گوشت کمتری برای توزیع داشتم (کاهش عرضه). کشاورز هنوز گوشت می خواهد  (تداوم تقاضا). می توانم به او بگویم تا اطلاع ثانوی و بر خلاف روال معمول منبعد به ازای هر چهار کیسه گندم فقط یک ران گوزن می دهم (به جای دو ران در برابر چهار کیسه) (افزایش قیمت به دلیل کاهش عرضه و ثابت ماندن تقاضا).

کشاورز بچه ای داشته که اکنون بزرگ شده است و او هم گوشت می خواهد (افزایش تقاضا) . بچه ی شما هم بزرگ شده است و گوشت می خواهد (افزایش بیشتر تقاضا) . من با توجه به متقاضیان بیشتر گوشت، منبعد به ازی هر چهار کیسه فقط نصف ران گوزن می دهم (کاهش بیشتر عرضه  به دلیل فرسایش تدریجی منابع و افزایش تقاضا). نهایتا گندم کشاورز تمام میشود و به سراغ من می آید . گندم بیشتری برای معاوضه ندارد. توافق می کنیم به او نیم ران گوزن بدهم و وقتی سال آینده دوباره محصول خود را برداشت کرد به جای چهار کیسه ی گندم که تاکنون پرداخت می کرده ، شش کیسه بدهد (وام با بهره ی دو کیسه در سال).

طی سالیان کشاورز فرزند خود را شکارچی قابلی به بار می آورد. مدتی بعد کشاورز کشاورزی می کند و پسرش نیز مانند شما به شکار گوزن می رود (رقیب تجاری). گوزن می آورد و خود و خانواده اش دیگر برای دریافت گوشت به سراغ شما نمی آیند (کاهش تقاضا). قیمت را تا تنها دو کیسه به ازای هر نیم ران گوزن کاهش می دهید بلکه از صرافت شکار افتادند و مجددا به سراغ شما آمدند. نه تنها نمی آیند بلکه گوشت مازاد بر مصرف خود را نیز مبادله می کنند. به ازای هر نیم ران گوزن تنها نیم کیسه گندم (بازار رقابتی).

 در کنار این کش مکش دختر من که نه کشاورز بود و نه شکارچی و نه توانایی ساخت ابزار داشت فرصتی داشت تا از ما بیاموزد. و با خود فکر کرد که شاید بتواند از رودخانه به جای آوردن یک سطل آب از رودخانه طی یک ساعت برای مصرف خانواده ی خودمان، سه ساعت وقت بگذارد، سه سطل آب بیاورد و در ازای دریافت ارزش متقابل وارد دنیای اقتصاد گردد.

 دختران و پسران ما ارزش های زیادی خلق و مبادله کردند. سالیان دراز بعد نوادگان نوادگان نوادگان ما ارزش ها و دستاوردهای زیادی داشتند تا به صورت پایاپای مبادله کنند و هنوز  هزاران  سال قبل از میلاد مسیح بود.

ادامه دارد ...