زیباترین اشعار حافظ (18)

in #hafez7 years ago

 وقت را غنیمت دان 

 وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی 

حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی   

کام بخشی گردون عمر در عوض دارد 

جهد کن که از دولت داد عیش بستانی  

 باغبان چو من زین جا بگذرم حرامت باد 

گر به جای من سروی غیر دوست بنشانی  

 زاهد پشیمان را ذوق باده خواهد کشت 

عاقلا مکن کاری کآورد پشیمانی   

محتسب نمی‌داند این قدر که صوفی را 

جنس خانگی باشد همچو لعل رمانی   

با دعای شبخیزان ای شکردهان مستیز 

در پناه یک اسم است خاتم سلیمانی  

 پند عاشقان بشنو و از در طرب بازآ 

کاین همه نمی‌ارزد شغل عالم فانی   

یوسف عزیزم رفت ای برادران رحمی 

کز غمش عجب بینم حال پیر کنعانی   

پیش زاهد از رندی دم مزن که نتوان گفت 

با طبیب نامحرم حال درد پنهانی  

 می‌روی و مژگانت خون خلق می‌ریزد 

تیز می‌روی جانا ترسمت فرومانی 

  دل ز ناوک چشمت گوش داشتم لیکن 

ابروی کماندارت می‌برد به پیشانی   

جمع کن به احسانی حافظ پریشان را 

ای شکنج گیسویت مجمع پریشانی 

گر تو فارغی از ما ای نگار سنگین دل 

حال خود بخواهم گفت پیش آصف ثانی