غزلی از حافظ

in #persian7 years ago (edited)

ای فروغ ماه حُسن از روی رخشان شما،
آبروی خوبی از چاه زنخدان شما

عزم دیدار تو دارد جانِ برلب‌آمده،
بازگردد یا برآید، چیست فرمان شما؟

کس به دورِ نرگست طَرفی نَبَست از عافیت
بِه که نفروشند مستوری به مستان شما

بختِ خواب‌آلودِ ما بیدار خواهد شد مگر
زانکه زد بر دیده آبی روی رخشان شما

با صبا همراه بفرست از رُخَت گل‌دسته‌ای
بو که بویی بشنویم از خاک بستان شما

دل خرابی می‌کند، دلدار را آگه کنید
زینهار ای دوستان جان من و جان شما

کی دهد دست این غرض یا رب که هم‌دستان شوند
خاطر مجموع ما، زلف پریشان شما

دور دار از خاک و خون، دامن چو بر ما بگذری
کاندر این ره کشته بسیارند قربان شما

می‌کند حافظ دعایی، بشنو آمینی بگو:
روزی ما باد لعل شکّرافشان شما

Source